دستیابی به چیزهایی که در عبور از حیوانات وجود دارد ، مرا احساس می کند که Kinda Bummed شده است
اوایل این هفته ، شریک زندگی من از بازیگری حیوانات عبور: New Horizons ] من به طور تدریجی جزایر خود را با تأسیسات جدید ، خانه های زیباتر و برتری مجسمه های گونی با چشم های شیشه ای و گشوده شده بهبود بخشیده ام. اما بیشتر ، من فقط ماهی می گیرم و اشکالات را می گیرم. به او می گویم: "این کاری است که با دستان من دارد". احساس رضایت می کند این مانند پیشرفت است. احساس می کند کار به خوبی انجام شده است. اما پس از آن من بازی را متوقف می کنم و نگران هستم که وقت خود را تلف نکرده ام.
برای من و بسیاری دیگر ، Animal Crossing به یک بازی انتخابی دورافتاده اجتماعی تبدیل شده است. این یک بهشت جزیره ای محروم را به صفحه های پر کار و لرزان ما ، یک فرار ایده آل از فضای داخلی سرما که ما در داخل از آنها خلاء محصور کرده ایم ، برای آینده ای قابل پیش بینی طراحی می کند. همچنین برای لحظه فعلی به روش های کوچک مناسب است: می توان آن را در تکه هایی با اندازه نیش خورده ، بین جلسات کاری از راه دور ، کلاس ها و پاتوق های مجازی بازی کرد. این سوئیچ است ، بنابراین می توانید آن را از اتاق خواب به اتاق نشیمن ، یا اگر فردی واقعاً محروم هستید ، به حمام منتقل کنید. این به اندازه کافی بی فکر است که می توانید هنگام تماشای تلویزیون یا گپ زدن با دوستان از Discord ، آن را پخش کنید. در بعضی از زندگی های ما شکاف های ریز و درشت بسیاری وجود دارد که می توانند از بین بروند زمان بیکار بودن ؛ Animal Crossing آنها را درست بالا گرفت. توهم خاص آن به خصوص دلپذیر است: در زمان هرج و مرج ، احساس می شود که بهره وری با هدف منحصر به فرد رضایت بخش ، یک مسیر مستقیم از پیشرفت غیرقابل تغییر به سمت اهدافی مانند مالکیت خانه انجام می شود. شما کار را انجام می دهید ، این پاداش را دریافت خواهید کرد.
در حال حاضر ، یک فشار اجتماعی وجود دارد تا از زمانی که دیگر برای رفت و آمد ، معاشرت با دوستان خود صرف نکرده ایم یا برای رفتن به حوادث استفاده کنیم ، فشار بیاوریم. این که آیا این مساله از انتشارات قطعاً در این جهت است از انتشارات یا فقط دوست شما که مرتباً در حال نوشتن گیتار با نوازندگی خود گیتار را پخش می کند ، در حالی که خواندن چندین اثر از ادبیات کلاسیک "تازه جمع شده است" ، پیام این است: به دام افتاده ایم ، پس چرا خودمان را غنی نمی کنیم؟ اسحاق نیوتن این کار را کرد ، ظاهرا! و شکسپیر نیز چنین کرد! من و شما حداقل حداقل به اندازه افراد پیشکسوت که نام آنها برای همیشه در سالن های تاریخ بازخوانی خواهد شد خوب هستیم. البته ، واکنش جدی به این مکتب فکری وجود دارد. این یک بیماری همه گیر بی سابقه است. اگر سیاره در حال چرخش از محور خود باشد ، احساس غلط و بی جهت خواهیم کرد. درست است که بار خود را از بین ببرید در حالی که می خواهید بفهمید که بعدی چیست. مقابله با آن خوب است.
وقتی با تمام این کارها انجام شدم احساس موفقیت می کنم. چهره دهکده من ، هرچند دقیق ، تغییر کرده است. تلاش وسواس انگیز من برای خرید هر چه بیشتر گنوم های باغ پرداخت شده است و اکنون می توانم ورودی آنها را به جزیره خود با آنها احاطه کنم تا بازدید کنندگان را در یک راهرو گنوم از خیره کننده های وحشتناک و مبهم به دام بیاندازم. خانه من از یک کالج چیزهایی که دوست دارم به یک "تجربه تعاملی" دو اتاقه با یک دایناسور غول پیکر که به ska گوش می دهد رفته است. من با غرور پرت می کنم. نوبت می دهم تا به شریک زندگی خود بگویم. اما در اواسط توضیحات خودم ، من شکستم. نکته این همه چیست؟ من چیکار میکنم؟ در واقع چه کارهایی انجام داده ام ، گذشته از اضافه کردن برج دیگری به ماسه سنگ که فقط به محض اینکه همه به یک بازی متفاوت حرکت کنند ، شسته می شوند؟
سپس من آنلاین می شوم. من خلقت های دیگران را می بینم ، و آنها جزیره کوچک دلمه من را از آب بیرون می کشند. خانه های آنها دارای تم فرهنگ پاپ و هنر سفارشی است. طرح بندی دهکده های آنها تمیز و منظم است و دارای جاده های آسفالت شده و نقاط دیدنی گسسته است. آنها از مردم دعوت می کنند تا برای تورهای هدایت شده ، غارها و فروش شلغم راهنمایی کنند. دیدن این مسئله باعث می شود که کسی نخواستم جزیره خود را ملاقات کند. من خجالت می کشم اما من یک تحقق دیگری نیز دارم: من هرگز به اندازه کافی اهمیت نمی دهم که در کار کار لازم برای ایجاد چنین جزیره ای چشمگیر قرار دهم.
این یک خیالی است که واقعاً برای من کار نکرده است ، زیرا حیوانات عبور می کنند. من هنوز هم در جهانی وجود دارد که سرمایه داری واقعی دارد.
منظور من این است که از نظر تلاش خام ، بلکه در مورد آن نیز انواع مختلفی از کار وجود دارد. وقتی حیوانات تلاقی را بازی می کنم ، در نوعی خلسه بی هدف قرار می گیرم. من کاری را می بینم که نیاز به انجام دارد و بعد آن را انجام می دهم. من فعالیت ها را زنجیره می کنم. بخش هایی از جزیره من وجود دارد – مانند اتاق اسکی من دایناسور و بیشه کوچک پشت خانه من – قافیه و دلیل وجود دارد ، اما در غیر این صورت ، این فقط نتیجه هر آنچه که در آن زمان روی من بود ، بود. نمی خواهم هنگام بازی Animal Crossing سخت فکر کنم. موضوع و سرعت کلی آن نشان می دهد که من لازم نیست یک راه تسکین دهنده باشد ، یک نوع تمرین فشار بر مغز در سازماندهی حداقل / حداکثر و بهره وری نیست. در حالت ایده آل ، عبور از حیوانات مکانی است که من برای انجام نوعی کار آیینی و بی ذهن می روم. این مانند تمیز کردن آشپزخانه شما است: شما هر بار با همان حرکات کنار می روید ، اما همیشه احساس خوبی در مورد آن می کنید.
اما New Horizons غالباً با خودش مغایرت دارد. دیدن دستاوردهای بازیکنان دیگر سخت می شود که با ریتم کاری آرامش بخش روبرو شوید. بی سر و صدا (و گاهی اوقات با صدای بلند) از شما می خواهد که کارهای در نظر گرفته شده و عمدی انجام دهید. این پر از سیستم هایی است که یک ذهنیت حداقل / حداکثر را تشویق می کنند: کالاهایی که می توانید برای آنها زنگ های دو برابر بفروشید ، میوه های پر سودتری که می توانید جمع کنید ، درختان پولی که می توانید برای درآمدزایی منفعلانه بکارید ، درختان پولهایی را که می توانید کاشت کنید برای درآمد منفعلانه است. این مکانیک ها اغلب با سیستم های اجتماعی بازی مرتبط هستند. برای جمع آوری میوه های مختلف و فروش شلغم می توانید به جزایر بازیکنان دیگر مراجعه کنید. این به شما امکان می دهد تا پول بیشتری جمع کنید و خود یک جزیره چشمگیرتر بسازید. مطمئناً رضایت ذاتی از بهبود جزیره شما وجود دارد ، اما یک عامل اجرایی نیز وجود دارد: پس از این همه سخت کوشی ، شما می خواهید آن را نشان دهید. اما اگر جزیره شما در مقایسه با افراد دیگر مایل است ، چرا آن را برای دیدن همه دنیا ربوده اید؟ بنابراین باید در ساخت جزیره خود آگاهانه تر عمل کنید و آگاهی بیشتری در کار خود داشته باشید.
عبور از حیوانات تخیل دنیایی را ارائه می دهد که در آن می توان مکانیک سرمایه داری – تولید و وسایل آن ، کارفرمایان ، خرید ، فروش ، درآمد و غیره – را از ضروریات اساسی آن جدا کرد. هر وقت خواستید می توانید بدهی های خود را پرداخت کنید. شما می توانید وقت خود را صرف انتخاب کنید. Nooks هرگز برای هزینه کردن در زباله های شما در ساحل هزینه نمی کند. این جزیره همیشه منابع جدید جوانه خواهد زد. جزایر جزیره ای که مجبور به ترک آنها می شوید ، همیشه خانه های جدیدی پیدا خواهید کرد بنابراین می توانید آجیل بروید. شما می توانید تولید کنید و تولید کنید و عواقب زیست محیطی نیز به دنبال نخواهد داشت.
این یک خیال جذاب است ، به خصوص در زمانی که تولید و گسترش بی رویه سرانجام جامعه ای را ایجاد کرده است که در مواجهه با همه گیر اجباری ، ناخوشایند است. بسیاری از مردم برای متوقف کردن کار اما این یک خیالی است که واقعاً برای من کار نکرده است ، زیرا عبور حیوانات هنوز در جهانی وجود دارد که سرمایه داری واقعی را طی می کند. در دنیای سرمایه داری بیش از حد متصل به ما ، به ویژه در حال حاضر ، بهره وری به طور کلی – نه فقط در عبور حیوانات – می تواند عملکردی باشد. ما بهره وری را با ارزش و معنای برابر می کنیم زیرا این همان کاری است که ما به آنها انجام داده ایم. حتی اگر در خانه هایمان بدون انگیزه مستقیم پولی برای تولید گیر کنیم ، هنوز می خواهیم نشان دهیم که چقدر مولد هستیم – یادگیری مهارت های جدید ، خواندن ، نوشتن – زیرا که حداقل این مکث ناگهانی به زندگی ما می تواند معنی داشته باشد.
بنابراین ، خودم را در مکانی عجیب با عبور حیوانات می یابم. از یک طرف ، می خواهم مغز خود را خاموش کنم و از بازی به عنوان وسیله ای برای آرامش ، چشم پوشی و کنار آمدن در این مواقع وحشتناک استفاده کنم. از بعضی جهات ، عالی است این یک پردازش بی پایان از کارهای ساده است که با این وجود رضایت بخش هستند. هر روز می توانم برای چند دقیقه یا چند ساعت از مراسم کوچک خود لذت ببرم. اما این بازی همچنین از سیستم های دنیای واقعی مدل می کند که باعث می شود احساس کنم باید بیشتر از بازی احمقانه قدیمی Animal Crossing انجام دهم ، یا اینکه اگر تصمیم گرفتم آن را بازی کنم باید در تعقیب برخی از این کارها باشم هدف بزرگتر: جزیره نهایی با موضوع منسجم و بهترین فروشگاه ها و جالبترین روستاییان که نشان دهنده توانمندی و بهره وری من است. این واقعاً کاری نیست که من می خواهم انجام دهم ، اما با این وجود احساس می کنم کاری که باید انجام دهم.
همه اینها این است که بگویم: من حدس می زنم اگر فقط می خواستم کاری را با دستان خود انجام دهم ، من باید بافندگی می کردم.
داستانهای توصیه شده
.